پنجره اول - 31 خرداد 1394
از اصلاح یک نوستالژی بزرگ تا لغو کنسرت ها
[ علی بحرینی - روزنامهنگار ]
«موسیقی ما» برای من یک خانه امن است. جایی که با خیال آسوده در آن مینویسم، میخوانم و حرف میزنم. جایی که چارچوب دارد و همه چیزش مشخص است. از این هفته روزهای یکشنبه برای «موسیقی ما» از موسیقیِ ما خواهم نوشت. روزنامهنگاری برای من که اگر «نوشتن» در وجود آدمها کشف نمیشد الان به دلیل گرسنگی مُرده بودم همیشه شغلِ اصلی بوده و هست. در ترانهنویسی بسیار پرکار بودهام و گاهی نیز موفق بودهام اما هرگز «مدعی» نبودهام و هرگز آنرا «شغل اصلی»ام ندانستهام. روزنامهنگاری و ترانهنویسی برای من دو حوزه مستقل بودهاند و بین آنها دیواری بلند میبینم. امیدوارم مخاطبان یادداشتهای هفتگی من نیز بینِ «بحرینیِ روزنامه نگار» با «بحرینیِ ترانه نویس» حد و مرز لازم را قائل شوند. در رسانه هایی مثل «موسیقی ما» میزان مشارکت مخاطب و خصوصاً واکنشهای مکتوب او نسبت به نوشتهها یک ارزش محسوب میشود. چه خوب است مخاطبان در ارائه نظرات خود هرچقدرهم بیرحم و تُند و تیز، اما «مرتبط» بنویسند. مخلوطکردن ناهمگون کامنتها با محتوای نوشته خطری است که گهگاه مسیر یک بحث را به کلی منحرف میکند. امیدوارم واکنشها به این یادداشتها «بی ربط» نباشد و بتوانیم «باهدف» پیش برویم. بیشک هدایت درست دوستانی که در «موسیقی ما» مسئولیت تایید یا تایید نکردن نوشتههای من یا کامنتهای مخاطبان را برعهده دارند، میتوانند مهمترین نقش را برای این مرتبطسازی ایفا کنند. قطعاً هر حرف و نظری ارزش انتشار ندارد ...
با عذرخواهی بابت طولانی شدن این مقدمه، برویم سراغ اولین یادداشتهای «پنجره». هیجان دارم که بدانم چند ماه دیگر به کجا خواهیم رسید. اصلاً خاصیت روزنامهنگاری این است که انتهای آن قابل پیشبینی نیست.
دست کبوترای عشق، واسه کی دونه بپاشه
بازخوانی یکی از ترانههای جاودانههای پاپ توسط افشین یداللهی شایسته احترام است خصوصاً از آن جهت که او یکی از اشکالات خواندن متن ترانه توسط خواننده پرآوازه قبلی را هم برطرف کرده است! سالها پیش ترانه اردلان سرفراز به اشتباه، چنین خوانده شد: «دست کبوترای عشق، واسه کی دونه بپاشه» و حالا یداللهی آن قسمت از نوستالژی ما را اصلاح کرده است: «واسه کبوترای عشق، دست کی دونه بپاشه»! گویا این قبیل اشتباهات گهگاه اجتناب ناپذیر است. مثلاً رضا صادقی نیز همین چند سال پیش در ترانه «برقص» مصراعِ «بخون از عشق و با من بمون» را در ضبط نهایی به «بمون از عشق و با من بخون» تغییر داد! البته احتمالاً طرفداران صادقی چنین اشتباهی را متوجه او نمیدانند و آنرا به یک ریشه فلسفی عمیق نسبت میدهند که درکش برای من ساده نیست!
خوانندههای یک کشور چند هزار نفری
هروقت از آثار جدید خوانندههای سرشناس انتقاد میکنیم، بلافاصله با واکنش مواجه می شویم که «نخیر! ببین در اینستاگرام یا فیسبوکش چقدر از این آهنگ استقبال شده! تازه نمیدانی که در کنسرتش وقتی این آهنگ را خواند جمعیت چه کار کردند و سالن داشت منفجر می شد»! یکی از آسیبهایی که باعث شده تعداد قطعات فراگیر در سالهای اخیر به حداقل برسد، همین واکنشهاست. خوانندهها گویا جامعه آماری مخاطبان خود را از ده ها میلیون نفر به همین چند هزار نفری که در صفحات اجتماعی آفرین میگویند یا در کنسرتهایشان حضور پیدا میکنند کاهش دادهاند و به همین علت سالهاست نه از تیراژهای میلیونی خبری هست و نه آهنگهایی که به معنای واقعی پاپ باشند و در همه جا شنیده شوند زمزمه چندانی شنیده میشود. انگار خوانندههای ما در کشورهایی که فقط چند هزار نفر جمعیت دارند فعالیت می کنند، نه در ایرانِ هشتاد میلیون نفری!
بازار «غیر رقابتی» برای «ماه عسل»!
تب خواندن تیتراژهای «ماه عسل» آنقدر بالا رفته بود که کمکم از آن به عنوان مسابقهای برای برندهای موسیقی پاپ یاد میشد. در چنین شرایطی احسان علیخانی با انتخاب امیرعلی بهادری به عنوان خواننده تیتراژ ابتدایی «ماه عسل94» این رقابت کاذب را از بین برد و یا به تعبیر بهتر این بازار را از حالت رقابتی خارج کرد. بهادری ناآشناترین خوانندهای است که صدایش را روی تیتراژ این برنامه شنیدهایم اما در ملودیسازی، مخاطبشناسی و حتی انتخاب استایل خوانندگی آنقدر باهوش هست که بتوان پیشبینی کرد به زودی پرطرفدار شود.
لااقل ما کنسرت ها را لغو نکنیم!
لغو کنسرتها به اندازه کافی تلخ هست اما وقتی کُشندهتر میشود که میبینیم گروهی برای حمایت از کنسرتهای لغوشده، پای کنسرتهای لغونشده را وسط میکشند و میگویند: «پس چرا کنسرت فلانی که در اجراهایش فلان و بهمان اتفاق می افتد را لغو نمیکنند»! معلوم نیست مشکل این دوستان، لغو بعضی کنسرتهاست یا لغو نشدن برخی کنسرتهای دیگر! چه خوب است اهالی موسیقی که به نظر میرسد حداقل تا پایان امسال با دستاندازهایی برای برگزاری کنسرت مواجه بمانند، لااقل خودشان اسباب به هم خوردن تعداد بیشتری از اجراها را فراهم نکنند!
هزینهای گزاف برای پخش آهنگها
تا مدتی پیش تمام دغدغه مالی خوانندههای نوپا برای حضور در مارکت موسیقی به تامین هزینههای مربوط به ترانه و آهنگ و تنظیم و ساز و استودیو و میکس و مسترینگ و عکس و طرح خلاصه میشد اما حالا یک هزینه دیگر هم تراشیده شده که به سرعت در حال بالا رفتن هم هست: هزینه پخش اینترنتی کارها روی چند سایت معروف که با وجود نرخهای عجیب، هواخواه بسیاری هم دارند. از این بنگاهها نمیتوان به اتهام قیمتهایشان ایراد گرفت، چون نه از بیت المال ارتزاق میکنند و نه اجباری برای همکاری با آنها وجود دارد. اما چه خوب است عوامل موسیقی از سایتهایی که لااقل کمی تا قسمتی بستر فرهنگی دارند و میخواهند در معرفی استعدادهای جدید نقشی داشته باشند بیشتر حمایت کنند.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 31 خرداد 1394 - 12:21
دیدگاهها
درود بر علی بحرینی عزیز ؛ قلم علی بحرینی در زمینه موسیقی عالیه ؛ دست مریزاد آقا ؛ بعد از "چند تکه حرف" اکنون هر هفته منتظر "پنجره" هم خواهیم بود
بخش جالبی است ادامه بدهید.
تبریک میگم به موسیقی ما برای این انتخاب خوب
برای ما که مخاطب قدیمی نوشته های آقای بحرینی هستیم خیلی خوشحال کننده و هیجان انگیزه که نوشته های ایشون و از سایت شما بخونیم
آقای بحرینی نوشته هاتون همیشه فوق العاده بوده و هست
امیدوارم این پنجره هیچ وقت بسته نشه
موفق باشید...
این علی بحرینی گویا کارش خیلی درسته
تمام تاپیک های ایشون پره از حرفای منطقی
خسته نباشین آقای بحرینی خلا وجود همچین بخشی تو موسیقی ما احساس میشد ایشالا که ادامه پیدا کنه
پنجره ای جدید برای اینکه بدونیم در وادی موسیقی چه اتفاقاتی افتاده ، می افته و مهمتر از همه اینکه شاید کی راست میگه این وسط
امیدوارم این یکشنبه ها مانا و برقرار باشه برای ما و موسیقی و علی بحرینی
حرفای خوبی بود. امیدوارم این قسمت(پنجره) مثل قسمتای دیگه سایت نباشه که سرنوشت نامعلومی دارن(مثل 100 آهنگ هیت و نظرسنجی و سومین جشن سالانه موسیقی ما و ...)
سلام
شکر خدا علی بحرینی بالاخره دست به قلم شده آقا دلمون واسه دو کلمه حرف حساب تنگ شده بود موسیقی ما این صفحه را ادامه بدین خواهشا
افزودن یک دیدگاه جدید