درباره دلایل کیفیت پایین و فضای بدون خلاقیت و تکراری کنسرتها - 2
پادشاهی که تحقیر شده است
موسیقی ما - امیر بهاری : پیش از اینکه به کنسرتهای بیشماری که اخیرا در ایران اجرا میشود بپردازیم، اشارهای کوتاه به نفس اجرای زنده به درک و دریافت ما از این مسئله کمک میکند.
اجرای زنده در موسیقی تا اواخر قرن نوزدهم تنها شکل ارائه اثر به مخاطب موسیقی بود. بعد از به وجود آمدن مسئله ضبط، پخش دوباره صدا و تکثیر آن ماجرا فرق کرد. در طول این بیش از یک قرن اجرای زنده همچنان جایگاه جذاب خود را حفظ کرده است. اجرای زنده از حدود دهه ۱۹۵۰ به بعد آرام آرام از شکل متعارف خود فاصله گرفت. اثر در اجرای زنده شکل و شمایل دیگری به خود میگرفت. همیشه هنرمندان طراز اول موسیقی از اجرای آثارشان به همان شکل استودویی پرهیز میکردند. در واقع آنها برای خود این بند و تبصره را داشتند که چرا باید اثر را به همان شکل که مخاطب شنیده، دوباره به او ارائه کنیم (در موسیقی جَز که اجرای زنده در هم آمیختگی حیرت انگیزی با بداههپردازی پیدا کرده بود که خیلی ارتباطی به بحث ندارد).
آنها که هنرمندان ویژه تری بودند همیشه آثارشان را با حال و هوایی متفاوت در اجرای زنده، ارائه میکردند. البته استثناهایی هم بود. مثلا اگر اجرای استودیویی قطعهای بسیار پیچیده و سنگین و سخت بود، اجرای زنده آن قطعه به همان شکل استودیی خودش کار سترگی بود و این کار توان نوازندگان و گروه اجرا را نشان میداد.
در ۳ دهه گذشته حتی سوپراستارهای پاپ که مخاطبانشان اغلب به هر شکلی پذیرای آنها هستند از این مسئله جدا نبودند. در واقع برای آنها هم بسیار مهم شد که در اجرای زنده خوراکی برای مخاطبانشان تدارک ببینند که مخاطب در حین اجرای با پدیده متفاوتی رو به رو بشود. در واقع آنها به آن بخشی از مخاطبان خود فکر میکردند که باور داشتند به قدر کافی عاشق و شیفته آنها نیستند وامکان دارد با یک کنسرت سهل و ساده شبیه به خود آلبوم، آنها را از دست بدهند به همین خاطر تمام امکانات مادی و معنوی خود را به کار میگیرند تا در کنسرتشان مخاطبان بسیاری را جلب کنند. اگر نگاهی به اجراهای پاپ استارهای ۱۰ سال اخیر بیاندازید متوجه میشوید که اجرای زنده بدیع و با کیفیت دغدغه بسیاری از آنان هست. چه ستاره های جا افتادهای که مخاطبان خاص خود را دارند مثل سیلن دیون و ، بیانسه و... و چه ستارههای نوظهوری مثل لیدی گاگا، کتی پری و... همگی در اجرای زنده برنامههای بسیار متنوعای دارند؛ طراحی صوتی فکر شده، طراحی صحنه، طراحی لباس، طراحی نور و استفاده از ویجوال افکت و حتی بعضا داستان و نمایشی برای کنسرت طراحی میکنند.
امروز در اجراهای زنده جهان مخاطب جایگاه پادشاهی را پیاده کرده که به هر شکل ممکن باید او را در سالن اجرا نگه داشت. در واقع آن پادشاهی که یک نفر بود و اگر از موسیقی اجرا شده، خوشش نمیآمد آهنگساز را از دربار بیرون میکرد حال مکسر شده در میلیونها مخاطب که بخش عمده آنها هم تین ایجر هستند.
اما برسیم به ایران، در موطن ما چه اتفاقی میافتد؛ در ایران مخاطب نه تنها پادشاه نیست بلکه در مواردی موجودی بی عقل هم فرض میشود. با هم مرور کنیم، یک ستاره پاپ مدام کنسرت میدهد. قطعاتی که اجرا میکند نه تنها متفاوتتر از آلبوم نیستند بلکه ضعیفتر و بیکیفیتتر ارائه میشوند. هنوز دو ماه نشده دوباره روی صحنه میرود و دوباره همان کار را تکرار میکند. در صحنه چه نکته ویژهای هست؛ دود و رقص نور دهه ۶۰ کنسرتهای لس آنجلسی که در حال حاضر در عروسیهای و مهمانیهای خصوصی هم کارکرد دارد. از نوازنده چه چیزی هست؟ هیچ. به جز معدودی از خوانندگان که با دقت نظر تیم نوازندگانشان را انتخاب میکنند، نوازندهها حتی آنها که میتوانند درست بنوازند، برایشان مهم نیست که درست کارشان را انجام بدهند. چون متوجه شدهاند که این آقای سوپراستار اصلا متوجه کیفیت و عیار نوازندگی آنها نیست. در نتیجه بسیاری از نوازندگان خوب وقتی روی صحنه میروند بیمیل هستند. تعدا اجراها هم زیاد شده و این تکرار مکرارات هم آنها را آزار میدهد ولی خب زندگی خرج دارد!
برای خواننده چه اتفاقی رخ میدهد. به هر شکلی که روی صحنه میآید، به دلیل توان تبلیغاتی که در اختیار او هست و به دلیل کمبود تنوع موسیقی در ایران، هر کاری که بکند، ستاره است. البته این محدود به موسیقی پاپ نیست. در موسیقی سنتی هم همین است. سالار عقیلی چه کنسرت «یاد باد» را با آن کیفیت مطلوب ارائه کند، ستاره است و چه در اجرای افتضاح سمفونی کارون روی صحنه برود. ستاره ستاره است اما تکلیف موسیقی چیست؟ تکلیف اجرای زنده چپست؟ و تکلیف مخاطبی که ۱۰۰ هزار تومان پول داده چیست؟ اجرای زنده در ایران از جانب مخاطبان، یکی از معدود سرگرمیهای واقعا مفرح رسمی و قانونی است از جانب کنسرت گذاران هم خب صرفه مالی دارد. این هر دو دیدگاه قابل احترام هستند. مخاطب به کنار، سوال همیشگی من این است که آیا خواننده مشهوری که خودش را هنرمند میداند، از این تکرار بیکیفیت و تهی از زیباییشناسی خسته نشده است؟ آیا اینکه تور ایران گردی میگذارد و از سالن اجتماعات گرفته تا در سالن کشتی، و وزنه برداری و والیبال روی صحنه میرود خسته نشده؟ آیا از این صدای (صدابرداری) توهین آمیزی که به مخاطبش ارائه میکند، خشنود است؟
برای پایان این نوشتار طرح خاطره ای بد نیست؛ یکی از ستارههای موسیقی پاپ در مازنداران اجرا داشت. این فرصت برای من پیش آمد که این اجرا را ببینم. در یک استادیوم کوچک والیبال نمیشد توقع صدای خوبی داشت ولی صدا متوسط هم نبود، افتضاح بود. در پایان اجرای دوستی جلو رفت تا به یکی از نوازندگان خوب کشور که در این اجرا گیتار میزد تبریک بگوید که باعث حیرت آن نوازنده شد چون در طول اجرا میکروفونش قطع بود و صدایی گیتار او اصلا شنیده نشده بود! این نوازنده با خنده به سمت چپ سن اشاره کرد گفت: «میکروفونهای بچههای این ور کلا قطع بود».
اجرای زنده در موسیقی تا اواخر قرن نوزدهم تنها شکل ارائه اثر به مخاطب موسیقی بود. بعد از به وجود آمدن مسئله ضبط، پخش دوباره صدا و تکثیر آن ماجرا فرق کرد. در طول این بیش از یک قرن اجرای زنده همچنان جایگاه جذاب خود را حفظ کرده است. اجرای زنده از حدود دهه ۱۹۵۰ به بعد آرام آرام از شکل متعارف خود فاصله گرفت. اثر در اجرای زنده شکل و شمایل دیگری به خود میگرفت. همیشه هنرمندان طراز اول موسیقی از اجرای آثارشان به همان شکل استودویی پرهیز میکردند. در واقع آنها برای خود این بند و تبصره را داشتند که چرا باید اثر را به همان شکل که مخاطب شنیده، دوباره به او ارائه کنیم (در موسیقی جَز که اجرای زنده در هم آمیختگی حیرت انگیزی با بداههپردازی پیدا کرده بود که خیلی ارتباطی به بحث ندارد).
آنها که هنرمندان ویژه تری بودند همیشه آثارشان را با حال و هوایی متفاوت در اجرای زنده، ارائه میکردند. البته استثناهایی هم بود. مثلا اگر اجرای استودیویی قطعهای بسیار پیچیده و سنگین و سخت بود، اجرای زنده آن قطعه به همان شکل استودیی خودش کار سترگی بود و این کار توان نوازندگان و گروه اجرا را نشان میداد.
در ۳ دهه گذشته حتی سوپراستارهای پاپ که مخاطبانشان اغلب به هر شکلی پذیرای آنها هستند از این مسئله جدا نبودند. در واقع برای آنها هم بسیار مهم شد که در اجرای زنده خوراکی برای مخاطبانشان تدارک ببینند که مخاطب در حین اجرای با پدیده متفاوتی رو به رو بشود. در واقع آنها به آن بخشی از مخاطبان خود فکر میکردند که باور داشتند به قدر کافی عاشق و شیفته آنها نیستند وامکان دارد با یک کنسرت سهل و ساده شبیه به خود آلبوم، آنها را از دست بدهند به همین خاطر تمام امکانات مادی و معنوی خود را به کار میگیرند تا در کنسرتشان مخاطبان بسیاری را جلب کنند. اگر نگاهی به اجراهای پاپ استارهای ۱۰ سال اخیر بیاندازید متوجه میشوید که اجرای زنده بدیع و با کیفیت دغدغه بسیاری از آنان هست. چه ستاره های جا افتادهای که مخاطبان خاص خود را دارند مثل سیلن دیون و ، بیانسه و... و چه ستارههای نوظهوری مثل لیدی گاگا، کتی پری و... همگی در اجرای زنده برنامههای بسیار متنوعای دارند؛ طراحی صوتی فکر شده، طراحی صحنه، طراحی لباس، طراحی نور و استفاده از ویجوال افکت و حتی بعضا داستان و نمایشی برای کنسرت طراحی میکنند.
امروز در اجراهای زنده جهان مخاطب جایگاه پادشاهی را پیاده کرده که به هر شکل ممکن باید او را در سالن اجرا نگه داشت. در واقع آن پادشاهی که یک نفر بود و اگر از موسیقی اجرا شده، خوشش نمیآمد آهنگساز را از دربار بیرون میکرد حال مکسر شده در میلیونها مخاطب که بخش عمده آنها هم تین ایجر هستند.
اما برسیم به ایران، در موطن ما چه اتفاقی میافتد؛ در ایران مخاطب نه تنها پادشاه نیست بلکه در مواردی موجودی بی عقل هم فرض میشود. با هم مرور کنیم، یک ستاره پاپ مدام کنسرت میدهد. قطعاتی که اجرا میکند نه تنها متفاوتتر از آلبوم نیستند بلکه ضعیفتر و بیکیفیتتر ارائه میشوند. هنوز دو ماه نشده دوباره روی صحنه میرود و دوباره همان کار را تکرار میکند. در صحنه چه نکته ویژهای هست؛ دود و رقص نور دهه ۶۰ کنسرتهای لس آنجلسی که در حال حاضر در عروسیهای و مهمانیهای خصوصی هم کارکرد دارد. از نوازنده چه چیزی هست؟ هیچ. به جز معدودی از خوانندگان که با دقت نظر تیم نوازندگانشان را انتخاب میکنند، نوازندهها حتی آنها که میتوانند درست بنوازند، برایشان مهم نیست که درست کارشان را انجام بدهند. چون متوجه شدهاند که این آقای سوپراستار اصلا متوجه کیفیت و عیار نوازندگی آنها نیست. در نتیجه بسیاری از نوازندگان خوب وقتی روی صحنه میروند بیمیل هستند. تعدا اجراها هم زیاد شده و این تکرار مکرارات هم آنها را آزار میدهد ولی خب زندگی خرج دارد!
برای خواننده چه اتفاقی رخ میدهد. به هر شکلی که روی صحنه میآید، به دلیل توان تبلیغاتی که در اختیار او هست و به دلیل کمبود تنوع موسیقی در ایران، هر کاری که بکند، ستاره است. البته این محدود به موسیقی پاپ نیست. در موسیقی سنتی هم همین است. سالار عقیلی چه کنسرت «یاد باد» را با آن کیفیت مطلوب ارائه کند، ستاره است و چه در اجرای افتضاح سمفونی کارون روی صحنه برود. ستاره ستاره است اما تکلیف موسیقی چیست؟ تکلیف اجرای زنده چپست؟ و تکلیف مخاطبی که ۱۰۰ هزار تومان پول داده چیست؟ اجرای زنده در ایران از جانب مخاطبان، یکی از معدود سرگرمیهای واقعا مفرح رسمی و قانونی است از جانب کنسرت گذاران هم خب صرفه مالی دارد. این هر دو دیدگاه قابل احترام هستند. مخاطب به کنار، سوال همیشگی من این است که آیا خواننده مشهوری که خودش را هنرمند میداند، از این تکرار بیکیفیت و تهی از زیباییشناسی خسته نشده است؟ آیا اینکه تور ایران گردی میگذارد و از سالن اجتماعات گرفته تا در سالن کشتی، و وزنه برداری و والیبال روی صحنه میرود خسته نشده؟ آیا از این صدای (صدابرداری) توهین آمیزی که به مخاطبش ارائه میکند، خشنود است؟
برای پایان این نوشتار طرح خاطره ای بد نیست؛ یکی از ستارههای موسیقی پاپ در مازنداران اجرا داشت. این فرصت برای من پیش آمد که این اجرا را ببینم. در یک استادیوم کوچک والیبال نمیشد توقع صدای خوبی داشت ولی صدا متوسط هم نبود، افتضاح بود. در پایان اجرای دوستی جلو رفت تا به یکی از نوازندگان خوب کشور که در این اجرا گیتار میزد تبریک بگوید که باعث حیرت آن نوازنده شد چون در طول اجرا میکروفونش قطع بود و صدایی گیتار او اصلا شنیده نشده بود! این نوازنده با خنده به سمت چپ سن اشاره کرد گفت: «میکروفونهای بچههای این ور کلا قطع بود».
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 3 شهریور 1392 - 15:06
دیدگاهها
یه ایران و یه برج میلاد ....لطفا تکرار
امیر بهاری عزیز سلام
خیلی خوبه که ما به فکر پیشرفت موسیقی خودمون باشیم اما نباید فراموش کرد موسیقی ما خیلی نو پا هست و نباید توقع اجراهای به روز دنیا رو داشت...
ما خیلی باید تلاش کنیم همین که با هزار مانع کنسرت هایی تو کشورمون اجرا می شه با همه کاستی هاش باید خداروشکر کرد که البته این به معنی نفی کاستی ها نیست.
در مورد برگزاری اجرا تو سالن های ورزشی باید بگم این کار در دنیا کاری معمول و رایجه اما بحث صدابرداری و... داستان های دیگری داره.
متاسفانه چون تو ایران تنها درآمد خواننده ها از کنسرت هستش و از فروش آلبوم هیچ سودی نمی برند همین طوری کنسرت میزارند مردم هم بدلیل نداشتن سرگرمی برای اندکی شادی به کنسرت میرند
اگر می خواهید شادی، هیجان ، فضای رمانتیک و عاشقانه همراه با سورپرایز رو تجربه کنید حتما به کنسرت فرزاد فرزین برید. واقعا کنسرت هاش یه سر و گردن از کنسرت های دیگه بالاتره. ضمنا مثل بعضی از خواننده های معروف قطعه رو لب خونی نمی کنه بلکه اجراش میکنه. در بعضی مواقع انقدر عالی اجرا میکنه که از نسخه ی اصلی آهنگ هم بهتر میشه.
to behtarin budane mohesen yeganeh shaki nis.mamoolan adame movafagh 2shman ziad dare shoma ham say nakonid enghad ishoono takhrib konid.vaghean ishoon jaye harf nadare:|
در بین کنسرت هایی که در چند سال اخیر رفتم گروه آریان همیشه اتفاقات جدیدی برای اجراهاشون داشتن و این باعث خوشحالیه...... ولی حتی این گروه هم رفته رفته رو به تکراری شدن گذاشت چرا! برای اینکه در شرایطی که نه اجازه انتشار به آلبوم می دن ....نه برنامه کنسرت هاشون از قبل به طور مطمئن برنامه ریزی شده است هیچ کس نمی تونه در این شرایط برنامه خوب اجرا کنه ... نباید فقط به هنرمندان ایراد گرفت ..... قسمت عمده ای از این بی انگیزگی ها مربوط به مسئولینه
افزودن یک دیدگاه جدید