نکاتی درباره «سمفونی رومی» حافظ ناظری
ناگفتههای «بُعد یازدهم»
[ هوشنگ کامکار ]
شاید بعضیها به من ایراد بگیرند که چرا به اثر جدید حافظ ناظری با عنوان «سمفونی رومی» پرداختهام ولی اگر آنهمه تبلیغ و ستایش و مراسم باشکوه و تبلیغ وسیع در رسانهها و سایتهای مجازی داخلی و خارجی انجام نمیشد، این اثر نیز همانند کارهای دیگری که جوانها بهخوبی انجام میدهند، میتوانست پذیرفته و در فروشگاهها و حتی سوپرمارکتها هم ارایه شود و اشکالی هم نداشت و ایرادی به آن نبود.
با احترام خاصی که برای شهرام ناظری، خواننده پرآوازه ایران قایلم و با سپاس از کارهای زیبایی که در موسیقی ایران همچون گل صدبرگ، آتشی در نیستان، در گلستانه، چاوشها و... خوانده است، ولی اخیرا متاسفانه فرزندش، حافظ از روی لجبازی و رقابت بیمورد با دیگران، کارهایی انجام میدهد که همه مردم متوجه این مسابقه شدهاند چراکه فقط برای مقابله با همدیگر است نه برای ارتقای فرهنگ موسیقی....
مثلا حافظ در مرتفعترین نقطه آسمان تهران (برج میلاد) با دعوت از آهنگسازان و موسیقیدانان برجسته، مراسم رونمایی برگزار میکند و همه تحتتاثیر آن میهمانی مجلل در تحلیل اثر، سکوت یا بهنوعی تعریف میکنند و برخی نیز در تالار وحدت و با فراخوان گسترده و با دعوت از هزاران چهره موسیقی و سینمایی، در صورتیکه هنرمند باید در وهله اول به خود هنر موسیقی و جنبههای تکنیکی آن بیندیشد و اهمیت دهد نه به مسایل جانبی و تبلیغی و چسبیدن به هنرمندان مشهور داخلی و خارجی و گرفتن عکسهای یادگاری و...! ابتدا باید تاکید کنم هدف اصلی من از این نوشته بیشتر برای اصلاح و پیشرفت کار و شخصیت هنری حافظ است که از جوانان بااستعداد به شمار میرود و پدرش برای او هزینههای زیادی- چه مادی و معنوی- صرف کرده است و من نیز دوستش دارم و امیدوارم در مسیر و راهی که در زندگیاش انتخاب کرده است، هرچهبیشتر و بهتر مدارج ترقی و اعتلا را طی کند و اصول موسیقی را یاد بگیرد تا بر دانش موسیقیایی او افزوده شود و توامان از فعالیتهای تبلیغی صرف بپرهیزد زیرا درختی که بارش بیشتر است، سربهزیرتر است. اما اصل مطلب؛ بالاخره بعد از چند سال تبلیغ و اطلاعرسانی مکرر و رونمایی بدون انتشار در چند سال گذشته، اثر موردنظر، منتشر شد ولی واقعا تا این لحظه ما نفهمیدیم نام واقعی آن چیست. در آمریکا ناگفته در ایران بعد یازدهم «سمفونی رومی» چرا این همه نامگذاری؟ آیا در چین و ژاپن چنین نامهایی وجود دارد؟! اولین پرسشی که در ذهن مخاطب مطرح میشود، این است آیا از واژه «سمفونی» برای بزرگ نشاندادن اثر استفاده شده است؟ حافظ در بروشور سیدی گفته بود که از واژه «سمفونی» برای نشاندادن سمبل غرب و از واژه «رومی» برای نشاندادن سمبل شرق استفاده کرده است، اگر اینگونه است آیا مثلا «سونات باباطاهر عریان» یا «کوآرتت رودکی» همین مضمون را نمیرساند؟ یا اینکه اساسا چرا اسم فارسی «پیوند شرق و غرب» نگذاشتید؟ این سوال و ذکر این نکته برای این است که در واقع محتوا و کلیت این اثر نه نشانی از فرم سمفونی دارد و نه نشانی از افکار و آثار مولانا، بلکه صرفا برای بزرگ جلوهدادن کار است زیرا لغت سمفونی بیشتر دهنپرکن است! موضوع بعد و سوال دیگر این است که واقعا هدف از اینهمه تعریف و تمجید از خود -که امری مذموم است- چیست؟ در این روزها و در رسانههای مختلف مکتوب و تصویری مدام از مسایلی نظیر اجرا در سالنهای مهم دنیا، همکاری با نوازندگان برجسته جهان، استفاده از استودیوهای مهم، نامگذاری روز حافظ ناظری؛ جایزه خلاقیت از VCLA و جایزه Irvine، پدیدهای تازه در موسیقی کلاسیک جهان و خاورمیانه، پدیده عجایب فرهنگ جهان و... صحبت میشود! آیا واقعا موسیقی کلاسیک جهان را میدانید. کدامیک از آهنگسازان بزرگ دنیا تاکنون اینقدر از خود و از آثارشان تعریف کردهاند؟ آیا اثری که تولیدشده اینهمه اهمیت دارد یا اینها فقط تبلیغات نادرست و بدون محتواست؟
آیا نوشتن این اثر آنقدر پیچیده و مشکل است که فقط نوازندگان خارجی میتوانند این چند آکورد کشیده ساده را بنوازند؟ کدام ستارگان جهان؟... غیر از ذاکر حسین که او هم ۱۲سال پیش با اردوان کامکار همکاری داشت و البته هیچ تبلیغی هم برای آن نکرد کدامیک سولیست جهانی است؟ مگر هر کسی در خارج باشد لزوما نوازنده خوبی است و بر نوازندگان ایرانی ارجحیت دارد. در جلد سیدی گفتهاید از آن روزی که خارج رفتهاید شروع به نوشتن کردهاید و ۱۰سال طول کشیده است که این سیدی را تولید کنید؛ یعنی ۲۰دقیقه تکنوازی و تکخوانی روی چند آکورد ساده و ریتم آرام و تکرارهای هزارباره یک اوستیناتو ساده که بسیار هم خستهکننده است، اینهمه سال طول کشید؟! اگر چنین است، باید پرسید آیا برای بقیه کارهای این پروژه ۴۰سال دیگر وقت لازم است؟ در این اثر گفتهاید پروژه حافظ ترکیب موسیقی ایران و کلاسیک غرب است. کدام موسیقی ایرانی و کدام موسیقی غربی؟ اساسا بداههنوازی ذاکر حسین و بداههخوانی شهرام ناظری چه ارتباطی به آهنگسازی شما دارد؟ وانگهی ملودیهای سهتار کاملا تقلیدی از بداههنوازی سیتار راوی شانکار هندی است و هیچ نشانی از موسیقی ایران در آن نیست... باند ۵ آن کاملا تقلیدی سطحی از مادریگالهای کمدی ایتالیایی قرون ۱۴ و ۱۵ با هارمونی بسیار ساده است. کدام هارمونی دیسونانس و مدرن و آوانگاردی را به کار بردهاید؟ تحریرها همگی تقلیدی از مادریگالهاست. کدام مدولاسیونهای پیچیده و نامتعارف در آن به کار رفته است؟ همه میدانیم اینگونه خواندن را قبلا محسن نامجو معرفی کرده که به عقیده من آن هم کار بیهویتی است. گفتهاید نکته قابل تامل سرعتگرفتن تحریر است که من فکر نمیکنم پرسرعتبودن تحریر کار خلاقانهای باشد خیلی از خوانندگان قدیم تحریرهای ریز و تند داشتهاند. اما در مورد آواز و یکی از ویژگیهای مهم این اثر گفتهاید حتی یک لغت در آن استفاده نشده و همگی تحریر است. اما مثل اینکه باند ۸ را خودتان گوش نکردهاید؟ شهرام شعر میخواند. اما بهراستی چرا اسم شاعر در قطعه باکلام مشخص نیست و در جلد کار مشخص نشده که چه کسی است؟ شاید نام شاعر مثل نام خارجیها دهنپرکن نبوده. گفتهاید برای اولینبار آواز ایرانی مثل یک ساز است، قبلا این کار را خوانندگان دیگری هم انجام دادهاند ولی با این وصف چه لزومی دارد صدای انسان که اهمیتش همراهبودن با مفاهیم اشعار است، بهجای ساز فاگوت یا ویلنسل استفاده شود.
در این اثر کدام گام پنتاتونیک کروماتیک و دیسونانس بهکار رفته است (چند نت پشت سر هم کروماتیک آنهم گاهی که نشد گام) کدام نزدیکی به موسیقی کلاسیک قرن بیستم (البته جهت یادآوری، اکنون قرن بیستویکم است). از نام خیلی نادرست و بیمسمای «سمفونی رومی» و «ناگفته» بگذریم برای آن اثر نام دیگری اعلام کردهاید به نام «بُعد یازدهم» (چرا توضیح ندادهاید چرا بُعد هجدهم نباشد) که اثر شماره یک پروژه سمفونی رومی است (پروژه سمفونی رومی یعنی چه آیا تا بهحال نوشتهاید یا اینکه فقط شماره یک را تصنیف کردهاید و ۴۰ یا ۵۰سال دیگر کل پروژه نوشته میشود).
حال میپذیرم که بعد یازدهم قسمتی از این پروژه است که خود بعد یازدهم در ۷ موومان یعنی سمبل هفتشهر عشق است، آیا خودتان سیدی را گوش کردهاید که ترک ۸ هم دارد پس هشتشهر عشق بهتر نیست؟ تازه گفتهاید بُعد یازدهم در چهارفصل نوشته شده و چون فکر میکنم حتی دوفصل دیگر هم نوشته نشده، فقط فصل دو و سه آن در مدت آنهم ۲۰دقیقه ارایه شده، البته شاید بگویید نوشته شده ولی در سیدی جای نمیگرفت که میتوانستید آن را در دو سیدی منتشر کنید چرا فقط فصل دو و سه. حافظ عزیز اینهمه نکات ضدونقیض برای چیست.
شما بُعد یازدهم را سویت نام بردهاید آیا میدانید سویت یعنی چه و چرا نام خارجی را انتخاب کردهاید؟ (سویت یعنی چند رقص مختلف پشتسرهم با تمپوهای متفاوت که در دوره باروک مرسوم شد) آیا سویت هم سمبل آسیا یا خاور دور است؟ یا برای اهمیتدادن و بهکارگیری نامهای خارجی است؟
اما اجازه دهید بیشتر به سیدی و قطعات آن بپردازیم:
باند ۱- «طلب»: هارمونی بسیار ساده در کر، زهیها ساده یک ملودی ابتدایی یا هه هه هه هی هی چه ربطی به طلب دارد؟
باند ۲- عشق: نتهای کشیده الکترونیکی، تکنوازی سهتار و همراهی تابلای ذاکر حسین که در واقع بداههنوازی است و ربطی به آهنگسازی ندارد، کس دیگر نوازندگی کرده است.
باند ۳- ادراک: تکرار سهتارنوازی و تابلا... در اینجا تکنیک فلاژوله سهتار و فیگورهایی سریع به گوش میرسد که قبلا توسط خیلیها اجرا شده است؛ به عنوان مثال امید لطفی بیش از هشتسال پیش در اثر «گاه» (انتشارات باربد) قطعاتی را در این زمینه اجرا کرده است؛ البته نه با تاثیرپذیری از موسیقی هندی راوی شانکار!
باند ۴- «رهایی»: گروه کر بسیار ساده، صداهای الکترونیکی احاطه دارند، نتهای بسیار ساده کشید، باز سلو سهتار و تابلا، در اینجا یکبار دیگر باید گفت اصولا بداههنوازی تابلای ذاکر حسین چه ربطی به آهنگسازی حافظ دارد؟ ضربالمثلی معروف است که میگوید: من آنم که رستم بود پهلوان!
باند ۵- «یگانگی»: کاملا تقلیدی سطحی از مادریگالهای کمدی قرون ۱۴ و ۱۵ ایتالیایی، هارمونی بسیار ساده مدال (نه هارمونی دیسونانس و قرن بیستم). ملودی ساده گاهی چند فلاژوله ساده ساز زهی، جالب است که موسیقی باندها هیچگونه ارتباط حسی و مفهومی با نامگذاری ندارد، اینگونه تحریرها را محسن نامجو به شکل خاصتری ارایه داده که فکر نمیکنم زیاد موضوع جدی و ارزش هنری داشته باشد.
باند ۶- «حیرت»: همان ملودیهای قبل است که بارها تکرار میشود. من متوجه شدم کل اثر یک قطعه بوده و بهطور ناشیانهای قطعهقطعه شده و به چندین باند با نامگذاری بیمورد درآمده، چون اگر دقت کنید انتهای هر باند ادیت مشخص است که بریده شده و صدای اکو قطع میشود. اصولا این نام هیچگونه توجیه و ربطی به موسیقی ندارد.
باند ۷- «عدم مطلق»: این قطعه هم وضعیتی مشابه قطعات قبلی دارد و تکرارهای همان اوستیناتو است.
باند ۸- «زندگی»: چرا هشت؟ و چرا این قطعه شعر دارد، همان ملودیهای قبلی در گروه کر بسیار ساده یا هههههایهای که ۲۰۰بار بیشتر تکرار میشوند که بسیار خستهکننده است و شهرام روی آنها بداههخوانی کرده که البته ملودیها نیز جذابیتی ندارند و نشانی از آواز به فرم موسیقی ما در آن نیست. البته شاید مهم نباشد که نشانی از موسیقی ما ندارد، ولی ملودیها هم فاقد جذابیت و زیباییاند. در ضمن بسیاری از کلمات چندینبار پشتسرهم بدون دلیل خاص تکرار میشوند که خود شهرام هم تا آنجا که میدانم این تکرارهای بیمورد را دوست ندارد.
امیدوارم حافظ این نکات را اگر قبول دارد در آینده رعایت و با دقت بیشتری در مورد کارهایش صحبت و تبلیغات کند. اگر موسیقی حرفی برای گفتن داشته باشد، لازم به تبلیغات زیاد از حد و بیمورد نیست زیرا اینگونه تبلیغات در واقع به نفع هنرمند نیست و توقع مردم از او خیلی بالا میرود. البته تبلیغ در حد کار و معرفی آن بد نیست.
حافظجان! حتما شهرام، پدر گرامیتان یادش هست که در گذشته خوانندگانی بودند که صفحات و نوارهایشان فروش میلیونی در هر روز را داشت ولی فروش زیاد الزاما نشان هنریبودن نیست. جهت اطلاع این نوشته را حدود چهارماه پیش تهیه کردم و به شهرام دادم که بخواند ولی به دلایلی منتشر نکردم اما با دیدن مصاحبه تلویزیونی چند روز پیش شما فکر کردم بهتر است چاپ شود تا شما هم مطالعه کنید.
منبع:
روزنامه شرق
تاریخ انتشار : پنجشنبه 2 مرداد 1393 - 18:39
دیدگاهها
من این یادداشت را دوبار خواندم. باید به استاد هوشنگ کامکار آفرین گفت. نه فقط به خاطر این نقد دقیق و حساب شده بلکه به این خاطر که وقتی چیزی را می بینند که نیاز به نقد جدی دارد وارد می شوند و به این فکر نمی کنند که حافظ روزگاری شاگردش بوده و از نظر سن و سال هم جای فرزند ایشان است. اخلاقی که در بزرگان موسیقی ما _متاسفانه- نیست و هزار جور ملاحظات را وارد می کنند در حالی که در جمع های خصوصی حرف دیگری می زنند. اینکه موسیقی ما به نقد و نقد سالم و بی رودربایستی و صادقانه احتیاج دارد را همه می دانند اما همه با هم هزارجور تعارف دارند. زنده باشی آقای کامکار و امیدوارم این اقداماتی از این دست درسی باشد برای همه بزرگان موسیقی و مخصوصا همه ما روزنامه نگاران
بسیار نقد به جا و کارشناسانه بود.
در ابتدا ازاقای هوشنگ کامکار برای نوشتن این نقد کمال تشکر را دارم و بسیار خرسندم که بالاخره نقدی راجع به این اثر خواندم.
اما با تمام احترام و ارادتی که نسبت به اقای کامکار قائلم،خواندن چند نکته در این نقد ذهن مرا بسیار به خود مشغول کرد که ذکر انها را خالی از لطف نمیدانم،باشد که پاسخی برای پرسش های ایجاد شده در ذهن من یا خیلی های دیگر یافت شود.
در مورد نام این اثر و علت تفاوت نام ان در خارج و داخل کشور هم ایشان تقریبا در تمامی مصاحبه های اخیر خود توضیحات لازم را ارائه داده اند و ارائه ی دوباره ان توسط من قطعا لطفی ندارد.
و در جای دیگری فرموده اند که غیر از ذاکر حسین ستاره ی دیگری در این البوم به چشم نمیخورد در حالی که نوازندگانی که در این اثر حضور دارند در مجموع 38 جایزه ی گرمی دریافت کرده اند که تا کنون هیچ نوازنده ایرانی موفق به دریافت این جایزه نشده است.
در جای دیگری از متن امده: لزوم استفاده از اواز ایرانی به عنوان ساز چیست؟ طبق گفته های حافظ ناظری یکی از خلاقیت های این اثر استفاده از اواز ایرانی به عنوان سازی در کنار سازهای دیگر است و طرح این پرسش مانند این است که کسی بگوید لزوم ساخت یک اثر موسیقایی چیست؟
در مورد اینکه چرا این البوم هشت قطعه دارد و دارای چند فصل است و چه مقدار ان در ایران منتشر شده توضیحاتی در کاور البوم ذکر شده که کافی به نظر می اید.
در مورد قطعه ی اول ایشان فرموده اند چه ربطی به طلب دارد؟ اگر اینگونه باشد به سختی میتوان ارتباطی بین تمام قطعات تکنوازی یا قطعات بی کلام و نام هایشان یافت.
در چند جایی از این متن ایشان به مقایسه ی کارهای محسن نامجو و حافظ ناظری پرداخته اند درحالی که به نظر من به عنوان کسی که کارهای این دو را بسیار گوش داده سبک محسن نامجو اساسا با سبک حافظ ناظری بسیار متفاوت است و کلا سبک محسن نامجو را نمیتوان با کسی مقایسه کرد.
به عنوان اخرین نکته بسیار دوست داشتم که استاد کامکار نقدی هم راجع به قطعه ی ششم که حیرت نام دارد و یکی از بهترین قطعات این البوم است و نمونه ی بسیار زیبایی از این سبک(استفاده از اواز به عنوان ساز) میباشد مینوشتند.
خوشحال میشوم اگر پاسخگو باشند.
تشکر می کنم از آقای کامکار که خیلی بدون رو دربایستی صحبت می کنند. سه چهر سال پیش هم در مورد کنسرت استاد شجریان و گروه شهناز همچین نقدی رو داشتند که باز هم نکات مهمی رو داشت.
نقد بجایی بود و در مورد اسم آلبوم خیلی جالب صحبت کرده بودند.
فکر کنم حافظ در جایی اشاره داشتند به عنوان بعد یازدهم که برگرفته از اصول فیزیک در مورد ارتعاش اصوات بوده یا چیزی شبیه به این که من مطمین نیستم.
در مورد کیفیت کارهم حتما حق دارند چون خود حافظ مدتها شاگرد استاد کامکار بوده. و من در حدی نیستم که کیفیت این کار رو قضاوت کنم.
فقط چند تا ایراد به نقد ایشون وارده به نظر خودم: یکی اینکه به این نکته اشاره نکردند که آلبوم به طور کلی در ایران منتشر نشده و قضاوت استاد فقط در مورد قسمتی هست که در ایران منتشر شده. مشکل اینجاست که صحبتهای حافظ که استاد کامکار بهشون اشاره داره در مورد کل کار هست که در 4 فصل منتشر شده و نه این 20 دقیقه ای که در ایران منتشر شده. کاش کل قسمتهای اثر رو دانلود می کردند و نظرشون رو درباره اونها هم اعلام می کردند.
و فکر نکنم حافظ آبروی خودشو به خاطر لجبازی با افراد دیگر به خطر بندازه، استاد باید ملاحظه بیشتری در مورد هدف حافظ انجام می دادند چون واقعا پی بردن به نیت و هدف اشخاص آسون نیست.
و ضمنا تا اونجا که در مورد نوازنده ها خوندم نوازنده های خیلی سرشناسی هستند!!!!
در کل خیلی باید تشکر کرد از استاد که نظرشون روصریح اعلام کردند.
باید ببینیم حافظ چه پاسخی برای این انتقادها داره.
نقد به جا و دلسوزانه... هیچ جایی از ادب خارج نشد و اینکه کاملا مشخصه یک استاد از سر دلسوزی نسبت به شاگردش اون رو نوشته
البته من منکر کار حافظ ناظری نمیشم چراکه هنرش رو در کار مولویه نشون داد ولی می ترسم تبلیغاتی که واسه این کار شده جلوی پیشرفتش رو بگیره...
اخیرا برادران کامکار مصاحبه ها و نقدهای جالبی مینویسند!!!
یک بار پشنگ می آید و به استاد مشکاتیان توهین میکند. حالا هم هوشنگ شروع به انتقاد های عجیب و غریب از حافظ ناظری میکند. گیر دادن به نام آلبوم جدیدا جزء نقد فنی و علمی محسوب میشود؟؟؟ آقای هوشنگ کامکار آیا به راستی حافظ ناظری از محسن نامجو تقلید میکند؟؟؟ آن هم محسن نامجویی که خود مقلدی ناشی از استاد شهرام ناظری است و تقلیدی جنون آمیز از ایشان دارد؟؟؟ آیا گرفتن یک مراسم رونمایی مجلل با هزینه شخصی ایرادی در کار ایجاد میکند؟؟؟ آیا باید این مراسم را در یک خرابه یا خانقاه میگرفت تا شما راضی شوید؟؟؟ راستی امید لطفی چرا فقط در سطح همان آلبوم گاه باقی ماند؟ چرا ما در طی این سالیان شاهد هنرنمایی های بیشتری از این اسطوره!!! نبودیم؟؟؟ آیا زمان ارائه یک اثر اینقدر مهم است آیا ایرادی دارد که 10 سال به طول بینجامد؟؟؟ شما بهتر میدانید که نوازنده های این آلبوم مجموعا 38 جایزه گرمی برده اند ما در ایران چند نوازنده برنده این جایزه داریم؟؟؟ نکند منظور شما این بوده که از نوازنده ای مثل ارسلان کامکار به جای نوازنده ویولون اثر استفاده شود تا شما راضی شوید؟؟؟ ضمنا آیا این اثر نقطه قوتی برای بازگو کردن نداشت؟؟؟
آقای هوشنگ کامکار به این فکر کرده اید که اگر خدایی نکرده!!! روزی این آلبوم برنده جایزه هایی مثل گرمی شود چه اتفاقی می افتد؟؟؟ در آن هنگام پاسخ شما چیست؟؟؟
چرا اخیرا از نظرات حضرات کامکار بوی حسادت به مشام می رسد؟؟؟ آقای هوشنگ کامکار شما تابحال اثرات خوبی ارائه داده اید. ولی آیا تا بحال به 20 قدمی جایزه ای مثل گرمی هم رسیده اید؟؟؟
اخیرا برادران کامکار مصاحبه ها و نقدهای جالبی مینویسند!!!
یک بار پشنگ می آید و به استاد مشکاتیان توهین میکند. حالا هم هوشنگ شروع به انتقاد های عجیب و غریب از حافظ ناظری میکند. گیر دادن به نام آلبوم جدیدا جزء نقد فنی و علمی محسوب میشود؟؟؟ آقای هوشنگ کامکار آیا به راستی حافظ ناظری از محسن نامجو تقلید میکند؟؟؟ آن هم محسن نامجویی که خود مقلدی ناشی از استاد شهرام ناظری است و تقلیدی جنون آمیز از ایشان دارد؟؟؟ آیا گرفتن یک مراسم رونمایی مجلل با هزینه شخصی ایرادی در کار ایجاد میکند؟؟؟ آیا باید این مراسم را در یک خرابه یا خانقاه میگرفت تا شما راضی شوید؟؟؟ راستی امید لطفی چرا فقط در سطح همان آلبوم گاه باقی ماند؟ چرا ما در طی این سالیان شاهد هنرنمایی های بیشتری از این اسطوره!!! نبودیم؟؟؟ آیا زمان ارائه یک اثر اینقدر مهم است آیا ایرادی دارد که 10 سال به طول بینجامد؟؟؟ شما بهتر میدانید که نوازنده های این آلبوم مجموعا 38 جایزه گرمی برده اند ما در ایران چند نوازنده برنده این جایزه داریم؟؟؟ نکند منظور شما این بوده که از نوازنده ای مثل ارسلان کامکار به جای نوازنده ویولون اثر استفاده شود تا شما راضی شوید؟؟؟ ضمنا آیا این اثر نقطه قوتی برای بازگو کردن نداشت؟؟؟
آقای هوشنگ کامکار به این فکر کرده اید که اگر خدایی نکرده!!! روزی این آلبوم برنده جایزه هایی مثل گرمی شود چه اتفاقی می افتد؟؟؟ در آن هنگام پاسخ شما چیست؟؟؟
چرا اخیرا از نظرات حضرات کامکار بوی حسادت به مشام می رسد؟؟؟ آقای هوشنگ کامکار شما تابحال اثرات خوبی ارائه داده اید. ولی آیا تا بحال به 20 قدمی جایزه ای مثل گرمی هم رسیده اید؟؟؟
به نظرم می آید که اقای کامکار نقد فنی را با نظرات شخصی و مغرضانه اشتباه گرفته اند!!!! بهتر بود که این نظر شخصی را در جمع دوستانه به صورت خصوصی با حافظ ناظری بیان کنند نه اینکه انتشار دهند. بعد از سخنان گهر بار استاد پشنگ کامکار در مورد آقای مشکاتیان حال شاهد یک نقد گهر بار دیگر از این برادران هستیم.
با احترام اصولا اسم چنین یادداشتی را نمیتوان نقد گذاشت،همانطور که خود اقای کامکار هم بیان کرده اند این نوشته یادداشتی بوده که برای استاد شهرام ناظری نوشت بودند و نکته ی تعجب برانگیزتر این است که ایشان پس از دیدن مصاحبه های شبکه های خبری مختلف با حافظ ناظری و موفقیت رسانه ای این اثر تصمیم به انتشار ان گرفته اند.
پرسیدن چرایی و لزوم تولید یک اثر موسیقی از سازنده ی ان به جای نقد اثر!چیزیست که من برای اول این بار در این یادداشت دیدم که خلاقیتی از اقای هوشنگ کامکار است!!!
لابد باید فردا استاد شجریان هم بیایند بنویسند وقتی موسیقی سنتی ایرانی هست چه لزومی به تولید انواع دیگر موسیقی هست؟!!!
یا مثلا بگویند چون استاد جلیل شهناز تار را به بهترین نحو مینواختند چه لزومی به نواختن تار توسط دیگر نوازندگان است؟!!!
یا چون یکی از تحریرهای شما مانند محسن نامجو(که خود از مخالفان سبک موزیک سنتی ایرانی و جزو اولین بدعت گزاران ان است)شده البوم شما ارزشی ندارد!!!
ایراد گرفتن هایی از این دست همانقدر به دور از حرفه یی گریست که این نقد.
اینگونه به نظر می رسد که طرفداران استاد نازنین ، شهرام ناظری که خود دارای وبگاه هایی در حوزه موسیقی هستند ، حمله ای هماهنگ به این صفحه را شروع کرده اند.در نتیجه هر حاشیه نویسی دیگری ، اتلاف وقت و تحت تاثیر این کامنت ها قرار خواهد گرفت. دوستان عزیز ، هوشنگ کامکار در مراسمی که ۴ سال پیش در موزه موسیقی برگزار شد ، همین نکات را شخصا به حافظ یادآوری کرد.کدامیک از شما منکر و یا دارای سواد علمی و سوابق ایشان هستید؟ انکار توانایی های نوازندگان موضوع بحث نیست که به طبع آن ، ۳۸ گرمی به رخ کشیده شود.بحث جنس موسیقی و آهنگسازی است.حافظ عزیز ، کمی دچار اغراق شده است در مورد این آلبوم.همه ما خوشحالیم از اینکه اثری از یک آهنگساز ایرانی بوسیله سونی منتشر می شود ولی فراموش نکنید سونی ۷ سال پیش هم آلبومی از کمرون کارتیو منتشر کرد.آیا هیچ وقت شنیدید کارتیو بیاید و خود را جز ۱۰ مفاخر موسیقی دنیا حساب کند؟ خب بپذیرید بعضی حرفها حساسیت انسانها در لایه های مختلف جامعه را بی می انگیزد.مثلا اینکه ما هیچ وقت در ایران کنسرت - مثلا - کوچک یا متوسط نداریم.همه در اعلانها و تبلیغات خود از کلمه نخ نمای "کنسرت بزرگ" استفاده می کنند.این هم جزیی از فرهنگ بازاریابی ما است خواه رضا صادقی باش خواه حافظ ناظری.حافظ کاری سترگ را شروع کرده است اما زمان عیار موفقیت وی را نشان خواهد داد.
دوستان به درستی به برخی نکات عجیب و غریب این نوشته اشاره کرده اند اما این چند نکته جا مانده:
در جایی امده که اقای کامکار نوشته اند:امیدوارم اصول موسیقی را یادبگیری تا بر دانش موسیقی تو افزوده شود!حافظ ناظری چندین سال در داخل و خارج ایران به تحصیل موسیقی پرداخته و انگار یادتان رفته که او فرزند استاد شهرام ناظری،شوالیه ی موسیقی ایران است و شنیده ها حاکی از ان است که روزگاری شاگرد خود شما هم بوده،ایا شما فکر میکنید این همه سال برای یادگیری اصول موسیقی کافی نبوده و از طرف دیگر معترضید که چرا ساخت این اثر که تا کنون دو بار در صدر فروش اثار کلاسیک جهان ایستاده و بازتاب رسانه ای ان هنوز ادامه دارد ده سال طول کشیده؟!!!
مقایسه ی محسن نامجو(که من از طرفدارانش هستم) با حافظ ناظری هم که تقریبا مانند مقایسه ی اشپزی با ورزش است و همینقدر عجیب به نظر میرسد.
در جای شما تمام کارهای حافظ ناظری را از روی لجبازی خوانده اید!!!یعنی حافظ ناظری این همه سال تحصیل میکند و 10 سال برای تولید یک البوم وقت میگذارد که با عده ای لجبازی کند؟خوب اگر دیگران هم میتوانند اثری در همین سطح برای لجبازی با او بسازند که به راستی که این لجبازی مفیدی است و موسیقی ایران را100سال جلو میبرد.
موسیقی یک چیز سلیقه ای است و هرکس (حتی محسن نامجو که شما کارهایش را ارزشمند نمیدانید) طرفداران خودش را دارد و این گونه بدگویی ها برای هیچ هنرمند پسندیده نیست.این البوم هم طرفداران خود را در تمام دنیا دارد و اگر شما ان را دوست ندارید میتوانید به انواع دیگر موسیقی بپردازید.
با تشکر
موزیسین های ایرانی نمیتوانند از رسانه ی ملی خود برای معرفی و تبلیغ اثار خود استفاده کنند.
برگزاری مراسم رونمایی برای معرفی یک اثر موسیقی اتفاق خوبیست که اخیرا در حال رواج پیدا کردن است و یکی از معدود راه های معرفی یک اثر و همچنین دیدار و تعامل موزیسین ها و طرفدارانشان است،حال اینکه حافظ ناظری چرا دوست داشته مراسم رونمایی البومش را با هزینه ی خود در فلان مکان برگزار کند یا چرا شبکه های مختلفی مثل بی بی سی و سی ان ان و ... اقدام به مصاحبه با حافظ ناظری و معرفی یک اثر از موسیقی ایرانی نموده اند و چرا این اثر بازتاب زیادی در دنیا داشته و چرا روزی به نام حافظ ناظری شده و چرا جایزه خلاقیت برده و چرا برای اولین بار یک البوم موسیقی ایرانی رکورد فروش در دنیا را زده و ... همه و همه پرسش هایی است که جوابش هرچه باشد موجب پیشرفت موسیقی ایرانی و خشنودی همه ی ما میشود. و این چیزی بوده که همه ما و حتی خود اقای کامکار مدت ها در انتظارش بودیم.جهانی شدن موسیقی ایرانی
اون ور دنیا این البوم پرفروش ترین البوم کلاسیک شده و همه شبکه های معتبر راجع بهش گزارش تهیه میکنن بعد ما این ور دنیا نشستیم میگیم حافظ اساسا برای لج و لجبازی موزیسین شده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
فقط میشه گفت افسوس و دریغ
اقا من موندم شما این وسط با محسن نامجو چی کار دارین؟شما خودت خوشت میاد یکی بیاد برای اینکه بگه کار فلانی بی ارزشه بگه مثل هوشنگ کامکاره؟؟؟
اگه محسن نامجو نبود شما کی رو میخواستین زیر سوال ببرین؟
این موسیقی نیاز به تغییر داره و این چیزی بود که اول محسن نامجو فهمید حالا هم حافظ ناظری و به خاطر همینه که همه ازشون بد میگن.در حالی که اینده ی موسیقی دست همین هاست.
جناب کامکار شما که انقدر دست به نقد کردنتان خوبه حداقل یک بار یکی از مصاحبه های حافظ رو نگاه میکردین چون انوقت جواب99درصد سوالاتتون رو میگرفتین و احتیاج به این همه نامه نگاری هم نبود.
مشخصه که نظرات منفی داده شده در بالا توسط یه نفر نوشته شده چون همه IP یکسانی دارند
متاسفانه هنوز ظرفیت نقد در میان هنرمندان ما وجود ندارد
زنده باد هوشنگ کامکار
بسيار لذت بردم از خواندن اين نقد جامع
بايد واقعيت ها را قبول كرد
سپاس از شما استاد عزيزم
به نظر من بهتر بود آقای حافظ خان به جای شهرام ناظری از صدای رسای بیژن کامکار که با ته صدایی شبیه لویی آرمسترانگ ولی با تحریرهای شجریانی می خوانند استفاده میشد و در مورد موسیقی هندی راوی شانکار بهتر بود از موسیقی کردی هوشنگ و پشنگ و قشنگ و استاد بیژن و ... غیره استفاده می شد امیدوارم آقای حافظ ناظری اصلاح کنند
واقعا نمي دونم چرا تو ايران اينجوريه.اين اسمش نقد نيست اسمش تخريب شخصيت.
بسیار نقد زیبا و به جایی بود.
کاش بقیه اساتید و منتقدان هم بدون رو دربایستی از این همه تبلیغ اینطور واقع گرایانه و اصولی این اثر رو ببینند و نقد کنند.
به نظرم بعضی چیزارو واقعا درست گفتن اما جاهایی نقدشون شخصی و مغرضانه میشه اما خوب شد که بالاخره یه نقدی به این کار شد این نشه که بگن این آلبوم هیچ اشکال یا ایرادی نداشته
با سلام و احترام برای همه اهالی موسیقی (ناظری ها؛پورناظری های عزیز،عندلیبی ها ،شجریان، کامکارها و ....)
اینکه شما آقای هوشنگ کامکار مطلبی رو در بوته نقد میذارید این خوبه ولی باید قبول کنیم که نقد نیست تخریب یک اثر جهانی و تبع آن تخریب نوازندگانی که در این اثر زحمت کشیده اند و در کل تخریب کل کار هست. باید قبول کنید نقد یک جنبه مثبت رو در نظر می گیره و یک جنبه منفی حالا شما برای دل استاد ناظری هم شده یه چیزی در من باب متن تعریف مختصری از استاد ناظری و فرزندش دارید و بقیه رو کلاً تخریب می کنید. حافظ سال های زیادی رو در ایران و آمریکا صرف موسیقی تحصیل کرده(خیلی بیشتر از خود شما در ایتالیا و دخترتون در آلمان) وبی انصافی بزرگی است که همه ش تخریب کنید. آنقدرهم که از ریتم ایراد واد میکنید که ساده است اصلاٌ اینطور نیست آخرین کار خودتون رو که در فراق استاد لطفی انتشار دادید رو گوش دادید در مقابل کارهای حافظ بدون تعارف میگم ((هیچه)) یعنی هیچ چیز جالبی رو نداره کسل کننده و خفیف و خوانندگی بسیار افتضاح.
آقای هوشنگ کامکار یاد بگیرید و باز هم میگم آقای کامکار یاد بگیرید چه شما و چه اخوی های گرامی که سالیان سال در موسیقی کردی و تاحدودی ایرانی زحمت کشیده اید صریح بودن با بی ادب بودن کاملاً متفاوت است.
خدمت خانم خارکن هم عرض میکنم که برای یکبار هم شده آلبوم رو گوش بدن نظرشون عوض میشه اینقدر هم چاکری از اساتید کامکار خوب نیست بی تعارف نقد کنند نه اینکه کامنت بذارن و قربان صدقه استادشون برن. برای نوازنده ای مثل ایشنون عیبه. دیگه تکرار نشه خانم خارکن..................
از خدا جوییم توفیق ادب/ بی ادب محروم شد از لطف رب.
درود بر استاد هوشنگ کامکار
اگر کسی کمی موسیقی بفهمد بخوبی میتواند قضاوت کند ...
از استاد کامکار برای این نظرِ صریح تشکر میکنم.
البته هموطنی که با اسمهای جعلیِ همایون، ستاره، نگار، angel، محسن، namjoo، arash30، مشغول توهین با لحنهای مختلف هستن و البته حوصلهی زیادی هم به خرج دادن، متوجه نشدن که چند کامنت اول رو با یک ip و پنج- شش کامنت بعدی رو هم با یک ip تکراری دیگه ثبت کردن. البته باید به ایشون خسته نباشید گفت و مطمئناً در کامنتهای آینده هم شاهد توهین با عناوینِ جعلیِ دیگه خواهیم بود.
نقد عالی بود.هوشنگ کامکار از معدود اهنگسازان کنترپوئن ساز است.سپاس از نقدشون.راستی دوستان استاد علیزاده هم نظر مشابه استاد کامکار را داشتند.برای تعصب جاهلانه ی برخی متاسفم.
نقد عالی بود.هوشنگ کامکار از معدود اهنگسازان کنترپوئن ساز است.سپاس از نقدشون.راستی دوستان استاد علیزاده هم نظر مشابه استاد کامکار را داشتند.برای تعصب جاهلانه ی برخی متاسفم.
نقد رو خوندم، به نظرم یکمی زیاد حمله شده به اثر. این آلبوم اینقدرها هم ضعیف نیست اما خب درسته که جو تبلیغاتی بسیار بزرگتری براش ایجاد شده بود! که آلبوم در حد و اندازه این همه تعریف و تبلیغ و تمجید نیست.
اي بابا مد شده همه دارن از محسن نامجو تقليد كوركورانه ميكنن ، همين خواننده جديد تلوزيون حامد زماني . استاد كامكار درست ميگن . لطفا مغلطه نكنيد و بزاريد فضاي حرف زدن در موسيقي ايران جا پيدا كنه . أمان از تعصب گرايي ،خوب شد حوزه هنر سازمان تبليغات محسن نامجو و محسن چاووشي رو لانسه كرد تا الگوي موسيقي نخ نما شده اين دوران رو جاني تازه بده...يادمون باشه يادداشت نوشتن دليلي بر حسادت نيست . حسادت مال نو كيسه ها و تازه وارداست كه ميخوان خودشونو به هر قيمتي معرفي كنن .
من با این نقد کاملا موافقم
متشکرم اقای کامکار برای این نقد دلسوزانه و بجا. من بعنوان یک شنونده همین احساس راداشتم که ایشان برای نشان دادن خودشان از دیگران بخصوص از محبویت پدرشان سواستفاده میکنند. این گونه نقد ها به هنرمندان جوان کمک میکند که راه و روش درست برای ادامه فعالیت هنری خود انتخاب کنند چند سال پیش که ایشان باتفاق پدرشان در تورنتو کنسرت داشتند من و خانواده ام بدلیل علاقه به صدای پدرشان بدیدن ان رفتیم انقدر از رفتار وحرکات ایشان ناراحت شدیم که تصمیم کرفتیم دیگر به کنسرت اقای ناظری چناچه همراه با پسرشان باشد نرویم. این عقیده را دوستان ما هم داشتند. این را باین دلیل عنوان کردم که افرادیکه یادداشت منفی باین نقد نوشتند باید بدانند که دلسوز اقای حافظ ناظری نیستند. رفتار های ایشان به سابقه هنری پدرشان هم لطمه میزند. اقای حافظ ناظری باید یاد بگیرند که هنر خودشان را بطور مستقل ارایه کنند وطرفداران خودشان را جذب کنند انوقت ببیندچقدر خواهان دارند. روش اقای همایون شجریان نمونه خوبی برای ایشان میتواند باشد.
با عرض سلام و درود خدمت استاد عزیز هوشنگ کامکار . الحق و الانصاف که ار تبار موسیقی دانان با سواد و آگاهند و به راستی که نیک موسیقی می دانند و می شناسند و می نویسند . دست مریزاد . واقعا که چند وقتی است موسیقی کشور به جای نوشتن و تمرین و اجرای دقیق و زیبا و گیرا ، بیشتر در دام تبلیغ و هیاهو و هوچیگری و .عوام ردگی افتاده است . به نظرم این منش موسیقی ما نیاز به یک رفرم اساسی دارد تا واقعا موسیقی ای تولید شود که برازنده ی تبار ماست ، نه چیزی که عجیب تر و غریب تر است که جای این دومی البته سیرک است نه سالن کنسرت ! استاد کامکار بسیار خرسندم و البته صدبار بیشتر مسرور که چون شمایانی هنوز در بین ما هستند و هنوز قلم بر مدار علم و بینش و معرفت می چرخانند ، نه به هوای این و آن و خوشامد هنربندانی که هنر را به بیراهه می کشند و خود گویای خودند . برای استاد کامکار عزیز طول عمر همراه با سلامتی و بهروزی و صلاح دارم . موفق و موید باشند .
این نقد یه حسنی داشت.خدارو شکر در زمان حیات حافظ این نقد به نظر من تند(با احترام تمام قد به استاد کامکار) نوشته شده.هنرمندان بزرگ سرزمین ما متاسفانه پس از فوت همکاران و یا حتی رفقای گرمابه گلستان سالهای دورشون یاد خیلی مسائل میفتن و تو هر رسانه ای که دستشون برسه نشر می کنن.مرحوم پرویز مشکاتیان نمونه بارز این مطلب هستن و یا حتی سید خلیل عالی نژاد.
همان پاراگراف اول کافیست:"شاید بعضیها به من ایراد بگیرند که چرا به اثر جدید حافظ ناظری با عنوان «سمفونی رومی» پرداختهام ولی اگر آنهمه تبلیغ و ستایش و مراسم باشکوه و تبلیغ وسیع در رسانهها و سایتهای مجازی داخلی و خارجی انجام نمیشد، این اثر نیز همانند کارهای دیگری که جوانها بهخوبی انجام میدهند، میتوانست پذیرفته و در فروشگاهها و حتی سوپرمارکتها هم ارایه شود و اشکالی هم نداشت و ایرادی به آن نبود.".... استاد کامکار اینکه از فرزندان کامکارها در حدواندازه خودشان کسی بالا نیامده که اشکالی ندارد اینکه پسر پشنگ اندازه ناخن اردوان سنتور بلد نیست که اشکالی ندارد خدا بزرگ است ان شاالله نوه نتیجه ها جبران کنند
ای بابا همه موسیقی دان های دنیا و همه او مخاطب های که با استقبالشون نشان بر کیفیت و خلاقیت همه فاکتورهای دیگه این اثر رو به وضوح بیانگر شدن دارن اشتباه میکنن فقط جناب اقای کامکار هستن که متوجه چنین افتضاح هنری(نقدشون بیانگر چیزی غیر از این نیست) شدن؟
اخه چطور میشه با همچین کار ضعیفی که نقد کردن اقای کامکار بشه این همه مخاطب جهانی و فروش این چنینی یا در اینده نزدیک بی شک شاهد کسب افتخارات گوناگون دیگه بشه؟
پس از مطالعه نوشته آقای کامکار بسیار خوشحال شدم که بالاخره کسی-که البته صلاحیتش هم بر کسی پوشیده نیست-به انتشار این دست آثار واکنش نشان داد.
به جناب هوشنگ کامکار بخاطر نگارش این نقد دقیق و علمی تبریک میگویم. مادامی که رودربایستی ها مانع بیان نظرات اساتید موسیقی ما هستند پیشرفتی در موسیقی ما حاصل نمیشود.
از اظهارات کودکانه برخی از خوانندگان این نقد به هیچ وجه متعجب نیستم، سرانجام روزی باید همه بپذیرند که صحبت کردن راجع به موسیقی و نقد آثار موسیقی امری ست ضروری و البته نیازمند تخصص.
ایرادات آقای کامکار به این اثر کاملاً علمی ست و البته این احتمال هم-هرچند بعید به نظر میرسد-موجود است که آقای ناظری پاسخی به این ایرادات داشته باشند.
بعضی انتقاد کرده اند که چرا آقای کامکار به اسم آلبوم هم نقد وارد کرده؟ پاسخ روشن است! چون حتی نام آلبوم هم ریاکارانه به نظر میرسد!
بد نیست این عزیزان اگر اطلاعی از موسیقی ندارند تا پیش از کسب اطلاع، از ابراز نظرات شتابزده و غیر علمی خودداری کنند.
من شخصاً از جناب استاد کامکار بخاطر نگارش این نقد علمی و دقیق کمال تشکر را دارم و امیدوارم که سایر اساتید موسیقی ما نیز همانند ایشان-در حیطه تخصص خود-به نقد و بررسی آثار موسیقیدانان معاصر پرداخته و از تعارفات و رودربایستی ها بکاهند.
آقای کامکار از یه طرف میگه برای چندتا نت و آکورد ساده چه نیازی بود که نوازنده هایی در این حد جمع کنی. از اونطرف میگه نوازنده های کار آنچنان نوازنده های بزرگی نیستند و فقط چون خارجین حافظ فکر میکنه از نوازنده های داخلی بهترن!!!
آقای کامکار بالاخره این نوازنده ها قوین یا ضعیف؟؟؟
دوستان قبول کنید که این نقد نیست. فقط بهانه جویی و تخریب اثره.
مصطفی محمودی عزیز دقیقا مشکل همینجاست که آقای حافظ ناظری اندازه ناخن شهرام ناظری هم از موسیقی نمیداند و درد اینجاست که جلد این آلبوم را بخوانی همش راجب اولین صحبت میشه اولین بار که از خواننده به عنوان ساز استفاده میشه ......... اولین بار تخریر های به این سرعت انجام میشه ........... و ..... این نکات هست شعور مخاطب را اذیت میکنه و جالب تر از این با در بوق و کرنا کردن میخواهد چهره نابغه قرن موسیقی ایران را برای خود بوجد بیاره که شاید اگر به جای ژست نابغه بودن صادقانه با مخاطب ارتباط بر قرار میکرد و بمب تبلیغات غیر واقعی به را نمی انداخت نکات مثبت این اثر به عنوان یک آهنگساز جوان و آماتور توشه راه هنری این آقا میشد
یک قسمت از نقد جناب کامکار: "مثل اینکه باند ۸ را خودتان گوش نکردهاید؟ شهرام شعر میخواند. اما بهراستی چرا اسم شاعر در قطعه باکلام مشخص نیست و در جلد کار مشخص نشده که چه کسی است؟ شاید نام شاعر مثل نام خارجیها دهنپرکن نبوده"
واقعا نمیدانم در مورد این جملات چه میشود گفت؟ باور کنید من شرمسار شدم از خواندن این جمله.
اگر اسم ه.ا.سایه در کاور اثر نیامده بدون شک دلیل دیگری غیر اینکه جناب کامکار میگوید داشته. مگر ممکن است بدیدگاه حافظ و شهرام ناظری به سایه اینگونه باشد؟
جناب کامکار خیلی تند رفته دیگه
به نظرم نآقای کامکار بعضی نکات را صحیح قضاوت کرده اند و بعضی جاها را اشتیاه. مهمترین مساله ای که ایشان نادیده گرفته اند و باعث شده است که کیفیت نقد ایشان مخدوش گردد مربوط به انتشار تنها بیست دقیقه از این اثر در ایران می باشد. نکاتی که ایشان فرموده اند در مورد این بیست دقیقه صادق و صحیح است البته نه بطور کامل. ولی نمی توان با شنیدن بیست دقیقه از کل یک اثر یک ساعته کل اثر را زیر سوال برد.
با توجه به این که به صداقت آقای کامکار شکی نیست از ایشان تقاضا داریم کل اثر را نیز نقد بفرمایند.
برای خود من خیلی جالب خواهد بود مخصوصا در مورد 25 دقیقه ی آخر این اثر و تنظیم موسیقی خاصی که انجام پذیرفته است.
باید به خاطر صریح اللهجه بودن آقای کامکار نیز از ایشان تشکر کرد.
به عنوان یک شنونده مبتدی و صرفا هنردوست بینهایت از این کار لذت بردم .
البته ما در حوزه موسیقی خاک پای استاد کامکار هم نیستیم ولی به نطر من اکثر کارهای جاودانه و زیبا در عین سادگی نوشته شده اند و عنصر تکرار در این اثر موجب ماندگاری ملودی اصلی هفت قطعه اول در ذهن می شود .
با سلام
دوستان من تقاضا دارم اینقدر استاد استاد نکنید. حالا قرار نیست که هر متنی که یک استاد می نویسد خوب باشد. به خود متن بنگرید. با تمام احترامی که برای آقای کامکار قائلم، باید بگویم که یک اثر هنری فاقد یا دارای هر گونه تکنیک باید در وحله اول به دل بنشیند و انسان از آن لذت ببرد. حالا اگر کپی هم باشد و یا تقلید، همین که هنرمند این بخش از هنر کشوری دیگر را وارد فرهنگ ما می کند ارزش دارد. نکته بعد اینکه من نمی دانم چرا آقای کامکار اینقدر از اصطلاحات استفاده می کند! قرار نیست در یک متن بیاییم اینقدر اصطلاح به کار ببریم و بخواهیم آن ها را توضیح دهیم. امکان دارد از ترکیب سه نت پشت سر هم بتوانیم بهترین و دلنشین ترین موسیقی را بسازیم و همیشه هم دلیلی بر دانستن فواصل و اصطلاحات و استفاده از آن ها نیست.
جالبه ... از نظرات شخصی استاد کامکار (نه نقد و تشریح اثر) چنین برمیآید که این اثر به هیچ عنوان نکتهی مثبتی نداشته است (و ما نیز کر و بیسواد موسیقی) و آنهایی که جایزهی گرمی به نوازندگان این اثر اهدا نمودهاند نیز چیزی حالیشان نیست ...
احسنت به آقای کامکار عزیز که این قدر فنی و درست به ضعف های تکنیکی اثر پرداختند. اثری که مصداق مثل معروف " خود گویی و خود خندی ..." است. اغراق های فراوان و عصبیت همیشگی حافظ با پروپاگاندای رونمایی این آلبوم و گفت و گوهای پر از اگزجره ایشون سعی داره موسیقی معمولی شون رو بزرگ جلوه بده اما خب اگر روزنامه نگاران حوزه موسیقی تحصیلکرده این عرصه نیستند، چهره هایی مثل هوشنگ کامکار هستند که درست و علمی و با تکیه به سابقه و کارنامه پرباری نقدش کنند. نقدهای گفت وگوی هارمونیک رو هم البته نباید از یاد برد. باید این طور درست نقد می شد. ممنون آقای کامکار.
امیدوارم آقای هوشنگ کامکار از حرف های سخیف بعضی کامنت گذاران که مشخصا از اطرافیان آقای حافظ هستند، دلگیر و احیانا پشیمان از نوشتن این گونه نقدهای علمی و فنی پشیمان نشود و رسالتش در عرصه موسیقی ایران را ادامه دهد. طبیعی است که هیچ کس از نقد خوشش نمی آید و سعی می کند با فرافکنی و پروپاگاندا نقد را کم اثر کند. باید به این مسیر ادامه داد.
ظاهراً آقای کامکار نمیخوان قبول کنن که ناظری ها اکنون که بنده دارم این مرقوم رو تحریر میکنم پرچم موسیقی کلاسیک ایران تو جهان هستند.(البته استاد شجریان که اظهر من الشمس هستش). ایشون خودشون با خواننده های جوان و متاسفانه تقلیدکار راه میافتن تو این کشور اون کشور کنسرت صلح و مولوی و... برگزار کردن تا بلکه شاید کمکی به جهانی کردن موسیقی ایرانی کرده باشن که البته شخص ایشون تا حدی اینکارو کردن.
اما انصافاً باید بگم تو ایران تا حدودی رسم شده که کسی چشم پیشرفت همکارشو نداره.
آقا جان اگه شهردار سن دیگو میاد فرودگاه استقبال ناظری و میگه روز 25ام فوریه به نام ناظری ها نامگذاری شده چرا باید بعضی از حسودی نتونن خودشونو کنترل کنن.
همین حسادت ها نسبت به اصغر فرهادی هم هستش ببینین چه تهمت ها و توهین هایی که به ایشون تو سایت ها و شبکه های اجتمایی نمیکنن. حتی همکارای ایشون.
به نظر من نام بردن از نامجو توسط آقای کامکار در این نقد، مغرضانه است چون نامجو در یک فیلم به شهرام ناظری بدو بیراه می گوید
کسی جز شهرام ناظری در موسیقی ایران نمی تواند مدعی ابداغ تحریر ریتمیک باشد
در کنسرت 1377 رسما ثبت شده است
احتمالا آنزمان نامجو حتی یادگیری موسیقی را شروع نکرده بود چون من برای اولین بار یک دهه بعد اسمش را شنیدم
اینکه اساتید بیان نقد کنن بیغرض واقعاعالیه.استاد عزیز هوشنگ کامکار کارهای شناخته شده ای دارن ماباورداریم درگلستانه رو و آهنگسازی وتنظیم و دانش ایشونو اما بیغرض و خوشبین بودن و واقعیت رو گفتن هم عالیست.همه اساتید بزرگ ی روزی شاگرد بودن خود استاد کامکارهم .حالا حافظ نیز داره پله های ترقی رو میره چرا باید مغرضانه نقد کرد؟آیابازکردن کانالی که موسیقی یک ایرانی و موسیقی وصدای ساز ایران ک کشورهای دیگه اصلا نمیشناسنش رو بگوش جهانیان برسونه خودش کم کاریه؟این خودش صرف نظر از آلبوم کار بزرگیه وتوان وانرژی وشناخت میخواد.واما خود موسیقی آیا فضا وتفکرش جالب وزیباونو نیست؟ آیاقدرت و خلاقیت آهنگسازی ونوازندگی فوق العاده وشناخت حافظ از انواع موسیقیا وسبکها توی این کار نیست؟چراباید شاگردی که زحمت کشیده رو اینجوری بابدبینی نقد کرد؟استاد کامکار همش ک نمشه بگید امید و اردوان!!!باید ی جایی هم واسه دیگران اختصاص داد وقبول کرد آینده موسیقی وسیرروند تکاملی یاگوناگونی موسیقی دست همین اشخاصه مثل حافظ . همین انواع موسیقی غرب ک فرمودید چقدر جالب کنارهم چیده ونوع نگاه واحساس عالی قطعات رونادیده گرفتن فقط ی لطمه ب شاگردانه. امید لطفی رو باید واسه تکنوازی گاه 5صفحه مطلب فوف العاده نوشت و گفت اردوان چکارکرد(خیلی هم خوب)اماکاربه این عظمت وزیبایی رو نقد منفی کرد ؟کاش باآزادی وایمان وبیغرضی نقد میکردید.بالاخره مشخص میشه چی ب چیه.حافظناظری اگه دیگه کاری ممبعد هم ارایه نده همین دوکار نشون داده چ اعجوبه ایه.هراستادی هم اگه آثارش تحلیل بشه مشخص میشه وامدار چ آثار وچه کسانیه کارش .حافظ هم ازین قاعده بیرون نیست.بقول یکی از بزرگان : هر نابغه ای برروی شانه های استادان دیگر ایستاده است و....
عرض ادب خدمت همه هنرمندان این مرزو بوم
ضمن احترام خدمت جناب کامکار باید به عرض برسونم که اثر جناب حافظ ناظری یک اثر بسیار با ارزش است و قطعا ارزش و کیفیت این کار را بزرگان موسیقی دنیا که در باره این اثر نظر دادند میفهمند ، و شما جناب کامکار عزیز از ان دسته اساتیدی هستید که در کنار هم معنا پیدا میکنید و میشوید برادران کامکار ، و متاسفانه باید عرض کنم که با وجود دانش بالایی که شما دارید ولی به تنهایی فکر نمیکنم کاری از پیش ببرید ،ولی جوان رشید و هنرمندی مثل حافظ خان ناظری به تنهایی توانسته موسیقی ایران را در بلندترین و معتبر ترین جایگاه موسیقی دنیا سر زبان ها بیندازد ، من فقط به عنوان فرد ناچیزی در موسیقی کشورم این را میگویم که یکی از بزرگترین و معتبر ترین کمپانیهای موسیقی دنیا یعنی شرکت sony BMG پشت این کار است .شرکتی که با بزرگترین موسیقیدانان جهان از جمله : لوچیانو پاواروتی،روبرتو الانیا ،پلاچیدو دومینگو ،خوزه کاره را ، ماریا ایوینگ،زوبین مهتا،دنیل بارن بوم و صدها موسیقیدان دیگر چه در زمینه موسیقی کلاسیک و چه موسیقی پاپ کار کرده است و هرکی کوچکترین اشنایی با موسیقی و این کمپانی داشته باشد قطعا میداند که این شرکت امضای خودشو پای هر کاری نمیزند و موسیقی فاخرو بهتر از منو شما میشناسه ...باید به خودمان ببالیم چون افتخاره بزرگیست ،حافظ این افتخارو کسب کرده .
بیایییم به جای نقدهای اینچنین حافظو در اغوش بگیریم که کار بزرگی انجام داده است .
با احترام :فربد یزدانیان
ممنون از نقد علمي و روشنگرانه هوشنگ كامكار مدرس خوب دوره تحصيل ما در دانشگاه هنر كه بحق تنها استاد خوب در آنجا بود و ما غبطه ميخورديم به دانشجوهاي دانشگاه تهران ، بگذريم واقعا درسته تقليد كوركورانه از محسن نامجو در كار حافظ ناظري موج ميزنه كافيه با دقت بيشتري بشنويد ... وبه طور واضح بوي تفرعن از اين اثر احساس ميشه . توروبخدا اينقدر خارج خارج و سوني و... نگيد ، اونها هر كاري كه درايران مورد توجه نباشه بهردليلي بزرگش ميكنن كه بزنن تو سر سياسيون ايران،، همين !!
اصلا معلوم نیست چه خبر است .دوستان قضیه را سیاسی میکنند اگر بخواهیم از دید سیاسی نگاه کنیم لغو کنسرت بهترین بهانه برای بزرگ کردن داستان بود.بهترین راه برای پشت کردن حافظ ناظری به کشورش مخصوصا در این اوضاع کشور و دنیا. با این عقایدتان راه به جایی ندارید.
آقای دارابی شما از این انتقادات زیبایتان!چه سودی میبرید.شما اصلا کاری به نقد استاد کامکار ندارید منتظر فرصتی بودید تا بگویید آهنگسازی میخوانید ما هم می دانیم دانشگاه هنر و دانشکده
هنر های زیبا چیست اساتیدش را هم می شناسیم.موسیقی هم میدانیم سر فصل ها ی درسیتان را هم میدانیم.شما نمی توانید با دو سه سال موسیقی خواندن بیایید و بخواهید بیان کنید که موسیقیدان هستید و نظر بدهید در مورد سواد موسیقایی ناظری جوان .اصلا کاری به استاد ناظری نداریم حافظ جدا از پدرش است هم در زمینه موسیقی هم خط مشی فکری. اگر به خودتان زحمت خواندن تنها مصاحبه هایش را داده باشید متوجه می شوید.اصلا حافظ بی سواد پس چه کسی از سه سالگی شروع به یادگیری موسیقی کرد؟ چه کسی ایوان مدائن را در 14 سالگی ساخت؟نکند می خواهید بگویید مولویه دروغین است؟پس چه کسی در دانشکده mannes درس خواند نکند می خواهید بگویید دانشگاهی که 100 سال است بنا شده وجود ندارد؟حرف شما درست مدرک ارزش ندارد . مدرک حافظ ناظری را در نظر نگیریم در ایران و زیر نظر اساتید بزرگ که به یادگیری موسیقی پرداخت.شما انگار نه حافظ ناظری را میشناسید نه استاد ناظری را نه اینها را بلکه اساتید بزرگ دیگر را هم نمیشناسید از روی جوانی و اینکه تنها در دانشگاه آهنگسازی میخوانید ودیدید یکی از هنرمندانمان به موفقیتی جهانی رسید نتوانستید تحمل کنید و این گونه انتقاد منفی وتخریب کننده کردید . شما بهتر است از ابتکار آقای ناظری درس بگیرید و بیشتر وجدی تر پیگیر آموزش باشید نه این که مانند آلمان قدیم از پشت دیوار برلین دورخودتان فقط بیرون را نفی کنید.نمیدانم از کی حافظ ناظری را شناختم چون بر میگردد به دوران کودکی ام. تا جایی که یادم است با توجه به خانواده ام با صدای اساتید بزرگ از جمله استاد ناظری بزرگ شدم وتا حدودی با عقاید ایشان و پسرش آشنا هستم اگر کمی وقت بگذارید وفراتر از سایت ها ومطبوعات ایران بروید و بهتر حافظ ناظری را بشناسید بد نیست . آنوقت واقعا میفهمید حق کدام است .متوجه میشوید که کار سمفونی رومی چقدر تاثیر گذار بوده . چه کسانی مشتاق ایران شدند.این ها هیچ کدام رضایت خاطر برای شما نیست؟متوجه میشوید که این کار کاملا علمی و حساب شده است .نمی خواستم وقت بگذارم و اینهمه بنویسم چون اظهارات نه تنها شما بلکه هیچ کس دیگر حتی اگر یک استاد بزرگ باشد ارزش این کار و حافظ ناظری را کم نمی کند کسی که هدف بزرگی دارد به سر وصدای اطرافش توجه نمی کند .اما شما از نقد ساده هم فراتر رفتید . امیدوارم بهتر فکر کنید وبهتر نتیجه بگیرید به هر حال قرار است شما هنرمند این کشور زیبا و عاشق باشید این حرف هارا هر روز صبح به خودم هم میگویم و به خودم قول میدهم جز برای پیشرفت فرهنگ و هنر کشورم و حضور آن در دنیا کاری نکنم و به حواشی توجه نداشته باشم ما هنرمندان نوپای این سرزمین هدفی بزرگ تر از این دعواها داریم یادمان نرود و هدفمان را گم نکنیم و در این راه از دوستان هنرمند دیگر حمایت معنوی کنیم این عاقلانه ترین راه موجود است که من درک کردم.از حرف هایتان معلوم است هدفی بزرگ دارید برایتا آرزوی موفقیت میکنم.
با خوندن نقد و نظرات این سوال در ذهن شکل میگیره
سطح شعور کسانی که این "نوشته" رو نقد علمی؟ بجا؟ و کارشناسانه؟؟ می دانند، چقدره؟
ذهن تون را مزرعه آماده زراعت نکنید و به خودتون زحمت فکر کردن بدید. فقط بخاطر اسم و زحمات یه نفر نباید حرفش را تایید کرد.
من اصلا از موسیقی سر در نمی آرم و یک شنونده عادی هستم نصف اصطلاحاتی هم که توی این متن اومده را بار اوله می شنوم. ولی میتونم بفهمم که این نوشته به هیچ وجه نقد نیست چون نقد نباید به شخص بلکه به اثر می پردازه و لحن ستیزه جویانه هم نداره. بنابراین دنبال معنی واژه های ناآشنا برای درک بهترش نرفتم.
به عنوان یک دوستدار موسیقی برام چیز جدید و لذت بخشی بود.
استاد كامكار، حتي اگر نقدهاي فني شما كاملا درست باشند، بهتر نبود نكات مثبت را هم بيان ميكرديد؟ چون فرموديد هدفتان ارتقاي موسيقي و ... است. روشن است كه اين گونه نه تنها موسيقي را ارتقا نميدهيد كه مانع آن ميشويد.
دوستان چه اشكالي داره بالاي برج ميلاد اثر رونمايي بشه؟ چه اشكالي داره براي معرفي اثر و نوازندگان برنامههاي تبليغاتي داشته باشيم؟ حداقل از ديدگاه اقتصاد و مديريت كسب و كار كاملا منطقي و ضروري هستش. تا كي بايد اينطوري فكر كنيم؟
من فکر می کنم کار حافظ خیلی ارزشمند بوده که در صدر پر فروشترین هاست
این فر وش یا به خاطر نوازندگان بزرگش بوده یا به خاطر آهنگساز خوبش.پس در هر صورت نقد جناب کامکار بی مورده
هنرمندان و صاحبنظرانی خیلی بزرگتر از استاد هوشنگ کامکار و استاد علیزاده از آلبوم ناگفته حافظ ناظری چه تعریف ها و تمجید ها که نکردند. چهره های بزرگ جهانی بر بدیع و خلاقانه بودن این اثر تاکید کرده اند. این اثر را گوش دادم پدرم که 50 سال دارد هم آن را شنید اطرافیانم کسانی که قبلا موسیقی ایرانی گوش نمی دادند همه این اثر را بی نهایت دوست داشتند. شگفت انگیز و آوانگارد بود . باورم نمی شود یک هنرمند جوان آن را ساخته باشد به نظرم حافظ ناظری یک نابغه است.آرامش و احساس زیبایی که آثار او به من میدهد قابل توصیف نیست.واقعا نقد هوشنگ کامکار و حسین علیزاده از حافظ ناظری غیر حرفه ای بود که یا ناشی از حسادت بود یا ناشی از تعصب و ذهن بسته که به نظرم برای هنرمند مانند سم است و یا ناشی از متاسفانه نداشتن سواد کافی هنری . در هر حال این اثر جواب خود را قبلا پس داده و هم از صاحبنظران جهانی و هم از بابت فروش جهانی نمره 20 خود را گرفته . واقعا افتخار می کنم به ایرانی بودنم وقتی آثار حافظ ناظری را می شنوم من فکر می کنم کسانی که البته تعدادشان زیاد نیست با حمله به او خود را بی ارزش می کنند وگرنه ارزش حافظ ناظری و اثر بی نظیر و پرافتخارش با این حرف ها پایین نمی آید . زنده باد حافظ ناظری عزیز هنرمند بزرگ و ارزشمند و نابغه ایرانی .
استاد کامکار عزیز با تمام احترامی که برایتان قائلم اما باید قبول کرد که این اثر هر چندم تقلید باشد یکی از برترین اثار موسیقی ماست شاید حافظ خواسته خود را بسیار بزرگتر از انچه هست جلوه دهد همه هین را در نظر بگیرید که در این اشفته بازار موسیقی ما با این همه کار بسیار ضعیف از جوانان امروز موسیقی واقعا جای خالی چنین هثری حس میشد.اکثر حرف های شما در مورد نقد فنی این البوم کاملا درست است اما این ادر هر صورت حافظ حداقل در سه تار نوازی استعدادیست قابل
جوابیه حافظ ناظری به نقد هوشنگ کامکار
http://fararu.com/fa/news/204468/
افزودن یک دیدگاه جدید